خدا نامی بسیار آشنا

اکثر ما آدما تومشکلات یادی از اومیکنیم البته خدا هم بیجواب نمیزاره ولی بیایم خودمون وگول نزنیم خداآنقدر مهربان است که اگر بهش نزدیک بشیم مارو رها نمیکنه وبیشتر هوامونو داره براتون یک داستان دارم که شا

نقشه سایت

خانه
خوراک

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

آمار

    آمار مطالب
    کل مطالب : 12 کل نظرات : 0 آمار کاربران
    افراد آنلاین : 2 تعداد اعضا : 0 آمار بازدید
    بازدید امروز : 19 بازدید دیروز : 1 ورودی امروز گوگل : 0 ورودی گوگل دیروز : 0 آي پي امروز : 9 آي پي ديروز : 0 بازدید هفته : 57 بازدید ماه : 128 بازدید سال : 873 بازدید کلی : 4,662 اطلاعات شما
    آی پی : 3.144.248.248 مرورگر : Safari 5.1 سیستم عامل : امروز : شنبه 29 اردیبهشت 1403

    آرشیو

    تبلیغات

    خدا نامی بسیار آشنا

    اکثر ما آدما تومشکلات یادی از اومیکنیم البته خدا هم بیجواب نمیزاره ولی بیایم خودمون وگول نزنیم خداآنقدر مهربان است که اگر بهش نزدیک بشیم مارو رها نمیکنه وبیشتر هوامونو داره براتون یک داستان دارم که شاید وقتتون هم رابگیره

    دکتری بود که خیلی بخودش افتخار میکرد ومیگفت کجاست اون خدا من خودم اگر دراتاق عمل نباشم بیماراز دنیا میره وعمرش دست منه وکلی حرفها دیگه بعد از چند وقت پسر همون دکتر دچار بیماری سرطان شد ولی دکتر از حرفاش نمیگذشت حالا بدتر شده بود نه بهتر میگفت کجاست اون خدا چراخوبش نمیکنه حتی از دکتر خواستن دعا کن از خدا بخواه ولی بی اثر بودروزی برای ماموریت به یکی ازشهرهایی که جاده اش بیابانی بود رفت درراه ماشینش خراب شد طوفان شن آنقدر زیاد بود که ماشین دکتر کلا درشن متفون گشت حالا اومانده تنها با خدایی که اورامیبیند دوروز گذشت تمام اب وآذوغه ای که داشت تمام شد شروع به گریه وزاری از خدا خدایا من خیلی بخودم یقین داشتم کمکم کن خدایا من غفلت کردم خدایا من و..‌‌‌.. دقایقی به مرگش نمانده بود که نوری ازسقف ماشین به چشمانش خورد بله اورا نجات دادن سقف ماشین دکتر سانروف بود پیرمرد چوپانی که به دنبال یکی از گوسفندانش میگشت دید گوسفندش کنار ماشین ساکت نشسته البته هر کار کرد که اورا ببرد اوتلاش میکرد که بهاو بگوید دراین تپه کوچک ماشینی به شن نشسته پیرمرد باخودش گفت این حتما یک حکمتی است وبعد متوجه شد وشروع به برداشتن شنها نمود تابه شیشه سقف ماشین رسید ودکتر رانجات داد البته شاید دربیابان آذوقه برای گوسفندان آن پیرمرد نباشد ولی خدا هوای همه رودارد 

    نتیجه میگیریم اگرد دراین دنیا به هر جا ومقامی برسیم خداست که مارا به ان رسانده البته تلاش وامید بخدا زودتر انسان را روشن میکند دوستان ببخشید که وقتتان راگرفتم


    کد امنیتی رفرش